عشق را، ای کاش زبان سخن بود
آن که می گوید دوستت دارم. خنیاگر غمگینی ست. که آوازش را از دست داده است.
ای کاش عشق را زبان سخن بود. هزار کاکلی شاد در چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلوی من عشق را، ای کاش زبان سخن بود ان که می گوید دوستت دارم
دل اندوهگین شبی است که مهتابش را می جوید ای کاش عشق را زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام توست هزار ستاره گریان در تمنای من
عشق را، ای کاش زبان سخن بود.
حقیقتا ای کاش زبانی بود گویا در وصف عشق. و یا شاید عشقی بود که زبان از عهده وصف و تعریفش
بر می آمد. عشقی که در این دوران برداشتی سوء از آن می شود. و زبان قاصر از وصفش به کونه ای
حق مطلب ادا نمی شود. به راستی کاش خود عشق زبانی داشت تا خود به وصف اوصاف خویش زبان
می گشود تا ما انسانها این گونه دست آویز خویش و منفعت طلبی خویش نمی کردیم.
عشق را ای کاش زبان سخن بود..........
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم دی ۱۳۸۶ ساعت 19:49 توسط حسین آقاجانی
|